کد مطلب: 52395
 
همسر شهید محمد زاده عنوان کرد
انگیزه خدمت حاج رجبعلی حفظ وحدت و امنیت بود/ مردم جنوب شرق را خیلی دوست داشت
همسر شهید محمد زاده انگیزه خدمت همسرش را حفظ وحدت و امنیت در سیستان وبلوچستان عنوان کرد و گفت: حاج رجبعلی مردم این دیار را خیلی دوست داشت.
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۴۳
 
به گزارش زاهدانه، مردم سیستان و بلوچستان را خیلی دوست داشت، از محرومیت منطقه رنج می کشید؛ با انگیزه وحدت بیشتر بین شیعه و سنی همراه شهید شوشتری راهی این دیار شد تا به مردمان این خطه از کشور خدمت کند و سرانجام نیز به عنوان شهدای وحدت در این استان به همراه عده ای از مردم به دیار باقی شتافتند.
این جملات همسر شهید « رجبعلی محمد زاده» است که انگیزه خدمت همسرش را حفظ وحدت و امنیت در سیستان وبلوچستان عنوان می کند و می گوید در عملیات های زیادی همچون بدر، والفجر8، بیت المقدس2، نصر5،6 و 8 و همچنین کربلای 10 و 4 شرکت داشت. جانشين فرمانده يگان دريايی لشكر 5نصر بود و در پایان خدمتش نیز به علت اینکه ناامنی در جنوب شرق زیاد بود به همراه شهید شوشتری راهی این استان شد و مسئوليت تيپ مستقل سپاه سلمان و فرماندهی قرارگاه شهيد حسنی را بر عهده بگیرد.

یادتان همیشه زنده و راهتان الگوی زندگی است
شهید مزاری، شهید مولوی حسین بر، شهید طباطبایی، شهید مولوی جنگی زهی، شهید نورعلی شوشتری، شهید محمد زاده از جمله شهدای وحدت در جنوب شرق کشور هستند که یاد و خاطرشان تا ابد در یادها ماندگار است و راه زندگی شان الگوی جاماندگان.

مروری بر صفحات تاریخ
هفت سال پیش بود که در صبح روز یکشنبه ۲۶ مهر سال8۸ همایش وحدت اقوام و مذاهب سیستان و بلوچستان با حضور جمعی از عشایر بلوچ و برخی از فرماندهان سپاه در منطقه پیشین برگزار شد. اما مدتی از برگزاری این همایش نگذشته بود که صدای مهیب انفجاری از این منطقه به گوش شنیده شد و در پی آن سردار شهید نورعلی شوشتری و یار همیشه همراهش شهید رجبعلی محمد زاده به همراه 40تن از عشایر این منطقه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

در خانه مرحم دردهایمان بود
در چنین روزی «مریم عابدی» همسر شهید رجبعلی محمد زاده در گفت وگو با خبرنگار زاهدانه به بیان بخشی از خصوصیات اخلاقی شهید پرداخت و اظهار داشت: حاج رجبعلی بسیار خوش اخلاق بود و علی رغم خستگی و مشغله کاری که داشت به محض ورود به خانه با لبانی پر از خنده، خستگی را از تن همه اعضای خانواده محو می کرد.
وی با بیان اینکه شهید رجبعلی همچون یک میهمان در خانه بود، گفت: هنوز هم پس از گذشت چند سال از شهادت همسرم، فرزندانم بر این باورد که اگر آن سه سال در زاهدان همراه پدرشان نبودند خاطره ای از وی نداشتند، چون همیشه در ماموریت بود و برایمان حکم میهمان داشت.
حاجیه خانم عابدی با اشاره به رابطه دوستانه شهید با فرزندانش افزود: وجودش در خانه مرحم دردهایمان بود، با فرزندانمان دوستانه درد دل می کرد و پای صحبت هایشان می نشست.
وی با بیان اینکه شهید جایگاه ویژه ای به مقام زن قائل بود، تصریح کرد: در طی بیست سال از زندگی مشترکمان هیچگاه به من بی حرمتی نکرد و همیشه مرا «شما» خطاب می کرد.

به دلش برات شده بود دیگر باز نمی گردد
وی بیان می کند: شب قبل ازشهادت، همه سرسفره شام نشسته بودیم، همسرم شام نمی خورد و غذایش را به پسرم علیرضا داد، در همان حال به تک تک چهره هایمان خیره شده بود. فاطمه زهرا دخترم به شوخی گفت: چرا اینجوری نگاه می‌کنی بابا! که من در جوابش به شوخی گفتم: نیست که اولین بارشان است می‌خواهند ما را تنها بگذارند، برای همین به دقت نگاهمان می‌کنند.
هنگامی که عازم رفتن شد بی تاب شده بودم و مدام می گفتم: نکند این آخرین دیدارمان باشد... سکوت می کند.
پس از چند دقیقه سکوت دوباره ادامه می دهد: می دانستم بالاخره به شهادت می رسد اما نمی خواستم به این موضوع فکر کنم.

لحظه شنیدن خبر شوکه شدم
همه به خانه ما تماس می گرفتند که از حاجی چخبر؟ می گفتم: ماموریت است و آنجا موبایلش آنتن نمی دهد. چند بار با حاجی تماس گرفتم دلشوره داشتم به آقای خمر زنگ زدم، وی گفت: سردار شوشتری شهید و حاجی مجروح شد است. باز هم باور نمی کردم دوباره پرسیدم به من بگویید چه شده است، که آخر گفت: حاجی هم شهید شد...
باور نمی کردم، ساعت 10 صبح شد. خانمان شلوغ بود و همه به من تسلیت می گفتند اما هنوز در شوک بودم تا اینکه از اخبار سراسری صحنه های وقوع حادثه را دیدم.
خیره به نقطه ای می شود و آهی سر می دهد، ادامه می دهد: آن لحظه برایم خیلی سخت گذشت... توان بازگو کردن ندارم.
انتهای پیام/
Share/Save/Bookmark