کد مطلب: 45551
 
زاهدانه گزارش می دهد؛
مِدادی که همگان را استادیار می کند مرا معتاد کرد/ با ترک اعتیاد از دروازه جهنم عبور کردم
دعایت می کنم تا بسان قاصدک ها با پیامی، نورامید را به بیماری بتابانی و هم اکنون وقتش است تا لباس امیدواری بر تن عریانِ همدردی بپوشانی.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۲۳
 
به گزارش زاهدانه، پیرمرد در حالی که چشمانش دیگر جایی را نمی بیند تنها پسرش را به زور و کشان کشان آورده و به امید آن که از بیماری خانمان براندازی که گریبانش را گرفته رهایی یابد او را تحویل مرکز درمانی می دهد. همانطور که اطراف را دید می زند با صدایی لرزان با خود زمزمه می کرد خدایا این بار بیشتر کمک پسرم کن،خسته شده ام...
سال ها است كه از تاثيرات خانمانسوز اعتياد سخن گفته ايم و هر روز به دنبال راهكار جديدی برای كمرنگ كردن اين معضل اجتماعی هستيم. واقعيت اين است كه خانواده و همسالان، محيط زندگي و نوع سرپرستی از جمله عواملی است كه در گرايش به اعتياد نقش مهمی دارد.
برهمین اساس خبرنگار زاهدانه به سراغ دایی احمد می رود. دایی احمد 11 سال است که مواد را کنار گذاشته که در ادامه داستان، ماجرای ترک اعتیاد او را با هم می خوانیم.
همت والای مواد فروش دیروز او را کتاب فروش امروز کرد
احمد عزیزی معروف به دایی احمد است. او که 15 سال مصرف کننده و توزیع کننده مواد مخدر بوده با عزمی راسخ، همت و تلاش زیاد خود را از این بلای خانمان سوز نجات داد وهم اکنون 11 سال است که ترک کرده و از مواد فروش دیروز به کتاب فروش امروز، بعنوان فردی که به هم نوعان و هم دردان خود برای ترک اعتیاد کمک می کند در مرکز ندای آرامش در حال خدمت رسانی به بیماران معتاد است.
دایی احمد چه شد که در دام اعتیاد گرفتار شدی؟
اوضاع مالی خانواده ام بد نبود. به نظرم دو علت ژنتیکی زمینه ساز اعتیاد است که یکی از آنها محبت زیادی خانواده ها و دیگری نه گفتن های خانواده ها است که یادمان ندادند و هرچه خواستیم را برایمان فراهم کردند.
همیشه دوست داشتم بزرگ خانواده باشم مثل پدرها دستور دهم، یادم می آید بقالی سر کوچه خانه ما محمد آقا هیکل درشتی داشت و همیشه سیگار کنج لبانش مهمان بود این تصور از او ملکه ذهنم شد که من یک روز مثل او شوم. شاید تعجب کنید اما من با مداد معتاد شدم! مدادی که همه استادیار و دانشگاهی می شوند، بعد از مداد سیگار کنار لبهایم گذاشتم وهمین شد که من طعم انواع مواد را چشیدم و از محمد آقا بقال سر کوچه هم فراتر رفتم.
هیچوقت افسوس گذشته ام را نمی خورم اما هیچوقت هم گذشته ام را فراموش نمی کنم. اعتیاد همه چیزم را گرفت خانواده، زن و فرزند و... اما امروز خوشحالم و افتخار می کنم که با ترک کردن اعتیاد خود وخانواده ام را از دروازه جهنم نجات دادم و در خدمت به همدردانی هستم که بهتر از هر دکتری می توانم آنها را درک کنم و در زمینه ترک اعتیاد آنها را کمک کنم.
امروز اگر دکتر متخصص با هر عمل جراحی جان یک نفر را نجات می دهد من با هر یک نفر، چهار نفر دیگر را از به دادم افتادن در این بلای خانمان سوز نجات می دهم. پس اگر کار خدایی باشد فقط می گویم خدایا شکرت که داده ات نعمت است و نداده ات حکمت.
با کمک خدا هیچ وقت برای برگشتن دیر نیست

ورودی مرکز ندای آرامش مزین است به فضای سبز کوچک، باغ پرندگان و کتابخانه ای مختص بیماران آن هم کتاب هایی که در جای دیگری نمی توان نمونه ای از آن را پیدا کرد.
وجود آکواریوم در این محوطه به بیماران این درس را می دهد که ماهی در این چهار دیواری کوچک و تَنگ حق زندگی دارد چرا ما نتوانیم از این سهم به خوبی بهره مند شویم.
ما در اینجا با تجارب همدیگر به این حقیقت رسیده ایم که اگر در زندگی معجزه ای رخ نمی دهد، خود معجزه گر زندگی باشیم؛ همین اندازه که با یاری خداوند توانستیم این مرکز را برای بهبودی بیماران معتاد راه اندازی کنیم و دعای خیر خانواده ها پشتوانه همیشگی ما باشد برایمان کافی است، رمز موفقیت ما رضایت خانواده ها و لبخند برلبان بیمارانی است که از این آلودگی پاک شده اند.
نه گفتن قشنگ ترین کلمه آموزنده در دنیا

دایی احمد با تجربه هایی که تا کنون بدست آورده است به خانواده ها می گوید: نه گفتن از زیباترین کلماتی است که هر انسان می تواند در خود پرورش دهد.
خواه ناخواه در هر کوچه ای یک مصرف کننده مواد مخدر زندگی می کند، خانواده ها باید با مدیریت صحیح و نظارت بیشتر روی فرزندان آنها را زیر نظر بگیرند، نه گفتن را به فرزندان خود یاد بدهند، و بدانند که محبت بیش از حد آدمی را به ورطه نابودی می کشاند، همچنین در انتخاب دوست به آنها کمک کنند رفیق ناباب آینده فرزندان را تباه می کند تا دیر نشده خانواده ها فرزندان خود را در یابند.
انگیزه شما برای ترک اعتیاد چه بود؟
اعتیاد برایم عجز شده بود، دنیا را در دو روز تصور می کردم جایی را برای تفریح انتخاب می کردم که بتوانم به راحتی مواد مصرف کنم، این عجز در برابر اعتیاد زمینه ساز ترک کردنم شد، امروزدنیا برایم زیباتر است. خانواده برایم معنا پیدا کرده و شکرگذار خداوند هستم.
یادم می آید یک روز برای جلسه اولیا مربیان به مدرسه دخترم رفتم دوماه از ترک اعتیادم گذشته بود وقتی وارد مدرسه شدم همه معلم ها در حیاط نشسته بودند تا جلسه شروع شود، جلو رفتم گفتم دخترم در این مدرسه درس می خواند مدیر گفت کلاس چندم است و فامیل معلمش چیست؟ گفتم نمی دانم! برای چند لحظه چشمان تمام معلم ها مانند دوربین روی من زوم شد حس خیلی بدی داشتم فقط گفتم من یک بیماری سختی داشتم که تاکنون فرصت نشده به مدرسه دخترم بیایم ...
این جریان هم برایم تلخ بود چون نمی دانستم دخترم در چه مقطعی تحصیل می کند هم برایم شیرین بود چون از آن روز به بعد من شدم رییس انجمن اولیا ومربیان دخترم در مدرسه که همکاری زیادی با مسئولان در آنجا داشتم.

چرا همه شما را دایی احمد صدا می زنند؟
بیمارِ معتادی که در حال ترک است به طور غیر ارادی بعضی مواقع اقدام به فحاشی می کند که این امری عادی است.
دایی شدن در اینجا شهامت، قدرت، صبر، تحمل و شکیبایی می خواهد که این شهامت وقدرت را من نداشتم، خداوند یار و یاور همیشگی ام بوده و این شهامت وصبر و... را در من گنجاند تا به تمام بیمارانم به یک چشم نگاه کنم و آنها را در این راه تنها نگذارم.
جشن یک سالگی پاک شدن بیمارم قشنگ ترین خاطره من از این مرکز درمانی است
یکی از بیمارانم از مشهد با من تماس گرفت و گفت: دایی احمد در حرم امام رضا (ع) دعا گویت هستم.
امروز جشن یک سالگی پاک شدن یکی از بیمارانم در مشهد است. این خوشحالی، رضایت و لبخندی که بر لب خانواده ها وبیماران نشانده می شود بهترین لحظات را برایم تداعی می کند.
امروز افتخار بزرگی برای استان است که بیمارانی با کیلومترها فاصله از جیرفت، خاف و مشهد تا کُرته پاکستان به این مرکز مراجعه می کنند و با رضایت کامل زندگی تازه ای را شروع می کنند.
در این مرکز که مانند اسمش آرامش به همراه دارد به منظور ترویج و اشاعه فرهنگ 12 قدمی و در راستای خدمت و اطلاع رسانی به خانواده ها و افرادی که از هر گونه بیماری وابستگی به اعتیاد در عذاب هستند به بیماران معتاد برای رهایی از این بیماری کمک می شود. همچنین جهت آگاهی خانواده ها، مشاوره خانواده بخشی جدا نشدنی از فعالیت های این مرکز است و برای بهبودی بیماران اقدام به نشر و توزیع کتب، جزوات، بسته های صوتی و تصویری به خانواده ها در آن صورت می گیرد.
بهبودی فرد در گرو بهبودی خانواده ها است
همزمان با بیمارِ معتاد، خانواده فرد هم باید درمان شود. در غیر این صورت بهترین امکانات هم نمی تواند به بیمار در طی معالجه و بعد از آن کمک کند، خانواده در مدت سم زدایی که 21 روز است باید نگرشی در خود ایجاد کند. در این مدت خانواده ها توسط مشاور راهنمایی می شوند. خانواده ها باید باور کنند که فرد معتاد اگر اراده داشت معتاد نمی شد پس باید در این مسیر او را کمک کند وبخود بقبولانند که او می تواند در این زمینه گام محکمی بردارد و موفق شود.

انتهای پیام/
Share/Save/Bookmark