زاهدانه: بهار! مفهومی که عشق و طراوت و شادابی را به ذهن ها متبادر می سازد؛ اما بهار ۷ ساله ما معنای طراوت و شادابی را چند سالی هست که دیگر از خاطر برده است.
به گزارش زاهدانه ، سخت است کسی باور کند بهاره ۷ ساله بهترین روز های خود را به جای تفریح و تحصیل صرف تکدی گری برای خرید و مصرف مواد مخدر می کند کودکی که نا خواسته گرفتار پدیده شوم اعتیاد شده است.
تماس های کاربران ما را به خیابان شریعتی شمالی کشاند، آنها گفتند در منطقه محروم شریعتی شمالی زاهدان خانه های اعتیاد زیادی وجود دارد برای تهیه گزارش به این منطقه رفتیم.
پس از ورود به یکی از خانه ها ، دیدن دختر بچه ای ۷ ساله به نام بهار و پسر بچه ای ۲ ساله به نام بهرام در فضایی چنان مبهم و نامناسب برای آنها آزار دهنده است.
بهار که از نعمت پدر محروم است درباره شرایط خود گفت: بعد از مرگ پدر ، مادرم که برای کار به بیرون از خانه می رفت، مرا در نزد خاله ام می گذاشت و چون خاله ام معتاد بود مرا هم کم کم معتاد کرد.
بهار من را زمانی بیشتر شوکه می کند که یک سیم آهنی را بر مقدمه چینی لذت از افیون روی آتش می گذارد و می گوید: مادرم زمانی فهمید معتاد شدم که دیگر خیلی دیر شده بود .
مادر بهار هم انجا بود و در حالی که با لنز دوربین ما غریبی می کرد با بغض نگاهی به بهار کرد و گفت: خیلی دیر شده بود، مدتی بود متوجه شده بودم بهار زیاد می خوابد و مثل سابق علاقه ای به بازی با دیگر بچه ها ندارد .
بهار در حالی که سیم آهنی داغ را روی مواد گذاشت و دودش را بالا کشید نگاهی به مادرش که ناراحت شده بود کرد. لذتی که آن لحظه داشت همراه با شرم بود.
برایم قابل درک نیست که چرا بهار مواد مصرف می کند همان طور که با چشمهای معصومش به من نگاه می کند می گوید: وقتی مواد مصرف نمی کنم تمام دست و پاهایم درد می گیرد.
صدای لرزان بهار با دودی غلیظ خارج می شود و شرح یک روز خود را اینگونه بیان می کند: صبح ها برای اینکه بتوانم مواد تهیه کنم به سر چهار راه ها برای گدایی می روم و هر مقدار که توانستم گدایی کنم مواد تهیه و مصرف می کنم.
نگاهم به دود غلیظی است که از دهان بهار ۷ ساله بیرون می آید دلم برای بهار می سوزد چه زود بهار کودکی اش زمستانی شد.
در گوشه ای از اتاق پسر بچه ای ۲ ساله که از ابتدا خواب بود نگاهم را به خود جلب می کند. بهار می گوید: برادرم است او معتاد به شیره است.
در حالی که بغض دارد ادامه می دهد: خیلی علاقه دارم ترک کنم حتی اگر مادرم هم راضی نباشد خودم راضی هستم ولی هر کسی می آید وعده می دهد که مرا درمان می کند و می رود و دیگر باز نمی گردد.
بهار می گوید: خانه ندارند و هر شب را در یکی از خانه های اعتیاد به همراه برادر و مادرش صبح می کند.
با نگاهم اتاق را وارسی می کنم بوی دود و نشئگی تمام فضا را پر کرده، چند مرد معتاد و یک پیرزن و زنی جوان و زیبا در اتاق حضور دارند.
به راستی چه کسی پاسخگوی فرصت از دست رفته کودکی بهار ۷ ساله است ؟! نقش نهاد های کمیته امداد ، بهزیستی ، نیروی انتظامی و دیگر سازمان ها و نهادهای مسئول چیست؟
انتهای پیام/
منبع : عصر هامون