کد مطلب: 45499
 
گفتگوی زاهدانه با راوی داستان هزار و یک شب اسارت
من زنده‌ام، شرح تلخ و شیرین حدود چهار سال مقاومت چهار دختر جوان ایرانی در چنگال رژیم بعث عراق است، همین عبارت کوتاه کافی است تا هر کس با خواندن و شنیدن آن مکثی کند و کنجکاو شود که ماجرا از چه قرار است.
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۰۷:۵۳
 
دکتر معصومه آباد نویسنده کتاب " من زنده ام " در گفتگو اختصاصی با خبرنگار زاهدانه علت نامگذاری عنوان " من زنده ام " را برگرفته از روایت های نقل شده در کتاب عنوان کرد و گفت: اولین نامه ای که به ایران ارسال کردیم تحت عنوان من زنده ام بود که این امر باعث نامگذاری این اسم بر کتابی که در بر گیرنده خاطرات اسارت است، شد.
معصومه آباد هدف از بازگو کردن خاطرات اسارت را تصویر روشن و شفاف تر از دوران هشت سال دفاع مقدس که نماد مقاومت مردم ایران است، عنوان کرد و افزود: برای اینکه رشادت، ایثار، مقاومت و ایستادگی آن دوران را به نسل امروز اطلاع رسانی کنم قلم در دست گرفتم ودر حدود 4 ماه کتاب "من زنده ام" را که حاوی لحظه به لحظه دوران جنگ، اسارت و آزادی است را جمع آوری و منتشر کردم.
نویسنده کتاب " من زنده ام" در خصوص بازگو کردن خاطرات دوران جنگ برای نسل امروز گفت: اگر سرباز خاطره‌ی جنگ را نگوید مثل این است که اصلاً جنگی وجود نداشته است. جنگ ما خیلی متفاوت از جنگ‌های دیگر بود. البته من فکر می‌کنم که جنگ تمام نشده و هنوز ادامه دارد؛ بلکه ادبیات و شکل ظاهری اش تغییر کرده است. اگر ما این روحیه‌ی دفاع و مقاومت را به نسل بعد انتقال ندهیم چه‌بسا این بار و در این جنگ مغلوب شویم. ما باید این روحیه و احساس را در همه‌ی نسل ها و در همه‌ی گروه های سنی اعم از دختر و پسر و زن و مرد ایجاد کنیم. باید این خاطرات را به امروز وصل کنیم. باید از این خاطرات برای فردایمان استفاده کنیم؛ وگرنه خاطره، حادثه ای است که در گذشته اتفاق می افتد و دیگر تمام می شود.
آباد در باره اینکه بازگویی خاطرات اسارت برای او آزاردهنده نبود اشاره ای کرد و گفت: برخی از خاطرات اگرچه ذائقه‌ی آدم را تلخ می‌کند، اما ماهیتش نشاط‌ آور است. اگرچه این خاطرات از جنس «رنج» بود، اما رنجی نبود که آزاردهنده باشد. چرا که احساس می کردم در خلال این رنج و مرارتی که می‌کشیدم، رشد و تعالی وجود دارد. البته من در یک شرایط روحی این خاطرات را نوشتم که متفاوت بود با شرایطی که این حوادث را تجربه کردم. زمانی که این حوادث رخ می‌داد من دختری ۱۷ تا ۲۰ ساله بودم که با جسارت و جرأت و شجاعت با این حوادث برخورد می ‌کردم. آن موقع خیلی جوان بودم و با قدرت جوانی و شور و حالی که داشتم، برایم همه چیز تا منتهای مرگ پذیرفتنی و قابل تحمل بود. اما زمانی که شروع به نوشتن کردم، گاهی دچار سختی و رنج می شدم. بالاخره الان تاب ‌آوری ما نسبت به برخی از موضوعات کم شده است.
راوی داستان من زنده ام در پایان خاطر نشان کرد: خیلی دلم می خواست کتاب را بعد از چاپ و قبل از این ‌که در اختیار عموم مردم قرار بگیرد به محضر رهبری برسانم و از ایشان اذن رونمایی کتاب را بگیرم. در یکی از جلساتی که به خدمت حضرت آقا رسیدیم، کتاب را همراه خودم بردم تا اذن رونمایی را بگیرم. وقتی کتاب را تقدیم‌شان کردم، بلافاصله بعد از معرفی خود به اسم معصومه آباد مقام معظم رهبری فرمودند: «نویسنده‌ی کتاب «من زنده‌ام»!» من خیلی تعجب کردم. چون تازه کتاب را آورده بودم تقدیم ایشان کنم. سرم را انداختم پایین. گفتم که کتاب من را شما مطالعه فرموده اید؟ گفتند: «بله؛ من دارم مطالعه می کنم. ولی از این به بعد از روی کتابی که شما آوردید می‌خوانم.» خیلی برای من عجیب بود که کتاب هنوز در دست اطرافیان خودمان می¬‌چرخید و من دنبال یک فرصتی بودم تا آن را تقدیم ایشان کنم، اما متوجه شدم که ایشان کتاب را رؤیت کردند و دارند مطالعه می کنند. خوب خیلی خوشحال شدم.
انتهای پیام/
Share/Save/Bookmark