به گزارش زاهدانه ، هر سال همین روزها نزدیک به 17 دی ماه سالروز درگذشت جهان پهلوان تختی که می شود همه اصحاب رسانه دست به کار می شوند و هر کدام به نوعی از این اسطوره تکرار نشدنی تاریخ سخن می گویند،برنامه های صدا و سیما پر می شود از حرف های قشنگ قشنگ، روزنامه ها و خبرگزاری هم از دلاوری ها شادروان غلامرضا تختی می گویند، ابن باویه شهرری هم آنقدر شلوغ می شود که جای سوزن انداختن نیست اما فردا یعنی 18 دی ماه همه چیز فراموش می شود تا سال بعد اواسط دی ماه؟!...
حالا واقعاً چرا با گذشت 47 سال از فوت پهلوان تختی هنوز هم او برای مردم ایران زنده است و راستی چرا تختی، تختی شد؟
کسی که دیگر تکرار نشد و تکرار هم نخواهد شد. چه کسی ممکن است پیدا شود و راه بی افتد میان کوچه و بازار برای زلزلهزدهها کمک جمع کند.
چه کسی دیگر میآید که خرج زندگی تخمهفروش بیبضاعت برای سال های سال بدهد. کدام ورزشکاری است که بعد از پیروزی مقابل حریفش اشکش سرازیر شود چرا که مادرش آنجا روی سکوها نشسته بود و من جلوی روی او پسرش را شکست دادم. خودم را هرگز نمی بخشم من دل یک مادر را شکستم. آیا دیگر این چیزها ممکن است اتفاق بی افتد؟
از غلامرضا تختی، پهلوان با اخلاق همه تاریخ، تنها قهرمانی که وقتی هم که باخت از روی دوش مردم که دوستش داشتند، پایین نیآمد. قهرمانی که با رفتار و کردارش رفت توی دل مردم و دیگر هم بیرون نیامد.مردم او را نه به خاطر مدال هایش بلکه به دلیل خودش و قلب با صفایش دوست داشتند.
راستی 17 دیماه سال 46 در اتاق شماره 23 هتل آتلانتيك چه گذشت!روزی که برای آخرین بار صدای قلب پهلوان شنیده شد و او برای همیشه از میان ما به دیار باقی شتاف؟حرف و حدیث و گمانه زنی زیاد است شاید فقط دیوار های اتاق هتل آتلانتيك بتوانند واقعیت را برای ما بازگو کنند اما چه حیف که دیوار نمی تواند صحبت کند...
مدیر هتل آتلانتیک که اتاق شماره 23اش به تاریخ پیوست می گوید؛ بنز180 مشکی به آرامی عرض خیابان تخت جمشید را از ولیعصر به سمت سفارت طی میکند. هتل آتلانتیک؛ اینجا مقصد است. مرد با تفنگ شکاری وارد هتل میشود. در همان آستانه در به رزروشن میرسد.
مرد اینقدر چهرهاش آشنا هست که صاحب هتل برای خوشآمدگویی خودش را به او برساند؛ «تازه از شکار برگشتهام و چون دیر وقت است نمیخواستم خانواده را از خواب بیدار کنم.» مسافر این جمله را میگوید و تقاضای اتاق میکند. مدیر هتل هم کلید اتاق شماره23 را به او میدهد؛ «بردن اسلحه به داخل هتل ممنوع است. اگر لطف کنید تفنگ شکاریتان را پیش ما بگذارید.»
مرد به اتاق23 میرود و تنها یک بار از پیش خدمت هتل تقاضای خودکار و کاغذ میکند. او شب بعد را هم در هتل میماند. بیش از 24 ساعت است کسی از او خبر ندارد. بنز180 جلوی در، پنچر شده است. مستخدم هر چه در اتاقش را میزند صدایی نمیشنود: «از هتل با من تماس گرفتند و گفتند که هر چه در اتاقش را میزنیم جواب نمیدهد،گفتم با کلانتری تماس بگیرند. خودم هم سریع برگشتم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است. در را که باز کردیم دیدیم او به پشت روی تخت افتاده و تکان نمیخورد.»
اتاق شماره23 این نقطة پایان تختی است. اتاقی مثل همة اتاقهای دیگر هتل آتلانتیک که نامش شده اطلس. اتاقی که سالها درش را قفل کرده بودند. درست بعد از همان حادثة لعنتی 17دی 1346.
از مرحوم تختی 2 وصیت نامه به جای مانده است که خواندن چندین باره اش خالی از لطف نیست....متن وصیتنامه اول غلامرضا تختی در روزنامه اطلاعات صفحه چهار شماره12481 مورخ نوزده دی ماه به چاپ رسید.
بسمالله الرحمنالرحیم
سپاس خدای را كه برانگیخت بندگانش بر وصیت و درود بر پیغمبر و آل او(ص). خدای در قرآن كریم فرموده هر شخصی كه شربت ناگوار مرگ را میچشد باید برای سفر دور و دراز تهیه توشه كند.
لذا توفیق رضا ربانی شامل حال غلامرضا تختی فرزند رجب شماره شناسنامه 500 از بخش 5 تهران شده در حال صحت بدن و كمال عقل پس از احراز به وحدانیت خدا وصی شرعی و قائم مقام قانونی خود قرار داده برادر! ابوینی آقای محمد مهدی تختی را كه ثلث مالش را به مصرف دفن، كفن و چهلم او برساند و مابقی این ثلث را به دو خواهر و یك برادرش بدهد و دو سوم مالش را طبق قانون بین وراث تقسیم كند.
متن وصیتنامه دوم غلامرضا تختی
تلفن داخلی هتل را میگیرد و از مسئول شیفت هتل برای اتاق 23 درخواست قلم و كاغذی میكند و روی كاغذ آرمدار هتل در غروب 16 دی، وصیتنامه دوماش را اینگونه تنظیم میكند:
« خانه شمیران به دو خواهرهایم واگذاردم، تا موقعی كه زنده هستند از آن استفاده کرده، در صورتی كه پسرم باقی بود بعد از مرگشان به بابكم واگذار کنند. مدالهایم را البته اگر بابك عزیزم بزرگ بود مال ایشان بود ولی چون چهار ماه بیشتر ندارد به اسم فرزند دلبندم بگذارید در موزه حضرت رضا(ع)دیگر عرضی ندارم صورت بدهیهایم این است:
بانكها - آنها رهن است
اشخاص:
شركت مریخ 5 بنز 50000 ریال
نیكو سلیمی 40000 ریال
امیر خان 2000 ریال
پرویز خان بیضایی 2000 ریال
روحالله سلیمی 5000 ریال
حاج حسین خاله 5000 ریال
طلب از خسرو ضابطی 20000 ریال
غلامرضا تختی
16/10/46